کپی رایتر برای چیست؟

منظور از "نوشتن" برای بازاریابی چیست و وب نویسی چه ویژگی هایی دارد؟

زیبایی همه چیز این است که من اکنون روی کاناپه ام با فنجان قهوه مطمئنم هستم. زمانی که نیاز به استراحت دارم، آن را انجام می دهم. اگر بخواهم آشپزی کنم، می توانم بروم... به هر حال کسی مرا تعقیب نمی کند. آیا می خواهم با خانواده ام به تعطیلات بروم؟ خوب! وسایل را جمع می کنیم! احتمالاً با این فرضیات، به راحتی می توان فکر کرد که کپی رایتر بودن یک تکه کیک است و این یک شغل است که همه گل های رز و گل هستند (اگر باور دارید که این یک شغل است و اگر فکر نکرده اید ... اما آیا آنها هستند پرداخت آن؟)...

البته اینطور نیست.

فراز و نشیب هایی وجود دارد، مشتریانی که همیشه حق دارند (نه) و کسانی هستند که واقعا شما را عصبانی می کنند!

این زندگی است و حتی یک کپی رایتر هم از شکنجه های کوچک اما محرک آن رها نیست (اگرچه بستگی به این دارد که چیست!).

اوه، شاید وقت آن رسیده است که جدی شوید و به شما بگوییم که یک کپی رایتر دقیقا برای چیست. خواهید دید که پاسخی غیرعادی خواهد بود. در اصل، من قصد دارم به روش خودم در مورد کپی رایتینگ و وب رایتینگ به شما بگویم. بالاخره فقط با متفاوت بودن است که مورد توجه قرار می گیریم و موفق می شویم جلو برویم، موافق نیستید؟

من به شما می گویم که از کجا شروع کردم، برندسازی چیست (مال من، شرکت های من و مشتریانم)، به شما می گویم که کپی رایتینگ واقعا چیست... از دیدگاه نویسنده و از نقطه نظر بازاریابی.

به طور خلاصه، من به شما می گویم که اگر ننویسید (یا اگر هنوز به طور مداوم و به عنوان شغل نمی نویسید)، نمی توانید با همان چشمانی که آن ها را تغییر داده اند ببینید و نگاه کنید. صفحه کلید، وب و یک برگه Word در متحدان روزانه آن.

همه چیز از اینجا شروع می شود... کپی رایتینگ و وب نویسی به روش من.

وقتی کوچک بودم، هیچکس به من نگفت که گوگل متولد خواهد شد. در واقع، من می خواستم "دکتر حیوانات" شوم که اکنون باعث می شود افرادی که مرا می شناسند خیلی بخندند. راستی من عاشق حیوانات هستم اما اگر مال دیگران باشند زیباترند!

یک روز خوب در مدرسه، شروع به تغییر موضوعات کردم: اگر چیزی برای گفتن نداشتم، اختراع کردم. من با قلم شروع کردم و چه کسی دیگر مرا متوقف کرد. آنجا، من هنوز نمی دانستم که نوشتن مسیر من خواهد بود، با این حال، می توان گفت که هر یک از آن نمرات خوب من را بالاتر می برد. انگار پله‌های کوچکی بودند و من شروع به بالا رفتن از نردبانی که می‌داند چقدر بلند می‌شدم، مرا تا جایی که الان هستم می‌برد…

چقدر تلاش برای صعود... اما در نهایت رضایت های زیادی وجود دارد. بله، زمان گذشته است، اما من ابتدا می خواهم در سال 2011 یک لحظه توقف کنم. یک توقف سریع. نگران نباش!

بعد از سال ها بستنی فروشی، آرایشگاه، سوپرمارکت و، چرا که نه، حتی نظافت، متوجه شدم که واقعاً نوشتن را دوست دارم. و اگر بگویم "واقعا" به این معنی است که قوی تر از یک سرگرمی بود. احساس می کردم که باید تمام روز این کار را انجام دهم و این باید کار من باشد. لجبازی مطمئناً به من کمک کرده است و لامپی را در سرم بیدار کرده است، لامپی که در طول سال ها بیشتر و بیشتر خاموشش کرده بودم و همچنان مثل شمعی کم رنگ روشن نگهش می داشتم و هر روز چیزی می نوشتم. بنابراین شروع به جستجو کردم: وبلاگ های زیادی وجود دارد ... مطمئناً کسی به من نیاز خواهد داشت! و از همان لحظه همه چیز شروع شد. مدتی طول کشید تا تبدیل به یک نویسنده و کپی رایتر حرفه ای شوم، اما این کار را انجام دادم و می توانم این را با لبخند بگویم.

دوره‌هایی را گذراندم (و همچنان آنها را می‌گذرانم)، از افرادی که با آنها کار می‌کردم راهنمایی خواستم و کم کم متوجه شدم که گوگل دردسر بزرگی دارد، اما به لطف او می‌توانم خیلی کار کنم… بین من و او یک داستان بی پایان در جریان است، نوعی رابطه عشق و نفرت! فهمیدم که سئو باید دوست من شود و دیگر فقط برای خودم نمی نویسم.

سخت بود، به خصوص که با افراد بیشتری شروع به کار کردم. مدیر هنر وب، مدیر وب‌سایت، کارشناس بهینه‌سازی که شما را با کلمات کلیدی دفن می‌کند... در ابتدا حتی نمی‌دانستم آنها چه هستند یا واقعاً چه کسانی هستند. به هر حال، در آن روزها، شاید فقط یک نفر این کار را انجام داده است. بنابراین، البته، درک دقیق وظایف مربوط به آنها دشوارتر بود. اکنون، همه چیز تغییر کرده است: بسیاری از چهره‌های حرفه‌ای جدید متولد شده‌اند و بسیاری از آنها در کنار نویسنده (اغلب به صورت مجازی) کار می‌کنند.

این یک همکاری است که بسیار مفید است و من دلیل آن را توضیح خواهم داد. بله، البته، هر کسی شغل و مهارت های خود را دارد: اگر در کنار هم قرار گیرند، جرقه می زنند و به یک وب سایت اجازه می دهند تا به جایگاه های برتر گوگل صعود کند، ترافیک خوبی داشته باشد و توجه خواننده را به خود جلب کند، آن را حفظ کند و احتمالاً او را تبدیل به یک سایت کند. یک مشتری. بله، یک وب سایت، اگر به خوبی انجام شود، می تواند همه این کارها و خیلی بیشتر را انجام دهد، اما بیایید به این موضوع برگردیم که چرا این همکاری ها بسیار مفید هستند... (از اینجا، کمی شروع به درک خواهید کرد که یک کپی رایتر واقعی از چه چیزی ساخته شده است، چه چیزی با اول قرار دادن اشتیاق انجام می شود.)

خب، کپی رایتر ممکن است گم شود.

این فقط در مورد تکنیک ها و کلمات کلیدی نیست. متأسفانه (و خوشبختانه)، یک کپی رایتر که عاشق نوشتن است تحت تأثیر صفحه کلید قرار می گیرد و سئو آن را کنار می گذارد. آیا فکر می کنید من در حال حاضر به کلمه کلیدی خاصی فکر می کنم؟ نه، من فقط به نوشتن فکر می کنم و به شما بگویم، زیرا این کاری است که کپی رایترها انجام می دهند، قبل از هر چیز دیگری. او متن هایی را برای شرکت ها می نویسد – کپی رایتینگ – که بر روی مشارکت مصرف کننده نقش می بندد. و به طور کلی، او برای وب می نویسد. نوشتن وب.

ممکن است نام های زیادی برای تعریف کاری که من انجام می دهم وجود داشته باشد، اما حقیقت تنها یکی است: همیشه در مورد نوشتن، درگیر شدن و حرکت است.

اغلب، حتی با دست روی کیبورد، ما کپی‌رایترها موفق می‌شویم درگیر کلمات خودمان شویم. آن قطعه 20.000 کاراکتری به طور هیجان انگیزی به 30.000 تبدیل می شود، ما می ایستیم و سعی می کنیم خودمان را تنظیم کنیم ... اما زیبایی آن دقیقاً همین است: ما نیز که می نویسیم و درگیر می شویم. این باعث می شود درگیری کسانی که در طرف دیگر صفحه هستند در حال خواندن خود به خود بیشتر شوند.

به همه این دلایل، در کنار یک کپی رایتر به همکاران نیاز است: آنها او را با کلمات کلیدی اذیت می کنند و او را به یاد گوگل می اندازند! بله، چون کپی رایتر برای شرکت ها می نویسد، برای وب می نویسد... و این مستلزم استفاده از کلمات کلیدی خاص است.

کپی رایتر در درجه اول برای خواننده می نویسد. حتی اگر برای تعامل، هیجان و افسوس، استفاده درست از کلمات کلیدی پول دریافت کنیم، اولویت ما همیشه و فقط گیرنده نوشته هایمان است. در واقع، حتی اگر رسماً اینطور نباشد، ما باید همه چیز را به عهده او بگذاریم. او را باید درگیر کنیم.

این فقط یک چیز دارد: کپی‌رایتینگ و وب‌نویسی که کار قلب تپنده‌ای دارد، علاقه‌ای که کلمات را راهنمایی می‌کند و SEO که کار ما را به کاربر مرجع نزدیک‌تر می‌کند.

این یک هم افزایی است که با گذشت زمان، کپی رایتر را از هر نظر قوی تر می کند. مطمئناً به این معنی نیست که وقتی شما کمی تجربه دارید، دیگر نیازی به همکاری نیست. این فقط به این معنی است که پس از مدتی، ما نویسندگان وب (و نه تنها) موفق می شویم تمام قطعات پازل را بدون مشکل در کنار هم قرار دهیم. تمرین در همه چیز معجزه می کند!

بنابراین، این در مورد نوشتن است، اما آنطور که بسیاری فکر می کنند، چیز بی اهمیتی نیست. حتی کپی رایتر نیز بسیار کار می کند، تغییرات گوگل را مطالعه می کند و هر کاری می کند تا از کلمات کلیدی به درستی استفاده کند. هدف را تجزیه و تحلیل می کند و می فهمد که چگونه با آنها صحبت کند، سپس به شرکتی که برای آن می نویسد "تبدیل" می شود، خود را جای آن می گذارد، شخصیت آن را به تن می کند... و شروع به نوشتن می کند، واقعاً به گفتگو با خواننده فکر می کند.

این کپی رایتینگ است. این وب نویسی است. این فقط در مورد نوشتن نیست و فقط در مورد SEO نیست. 

موضوع برندسازی است: حتی کپی رایتر باید نشان دهد که از چه چیزی ساخته شده است!

این علاقه و این رها شدن از نوشتن برای کسانی که کار من را انجام می دهند خوب است. در واقع، به نظر من آنها در قلب همه چیز هستند. من به نوعی هسته ای هستم که هر چیز دیگری انرژی لازم برای حرکت رو به جلو را از آن می گیرد. بدیهی است که وقتی به انتهای متن می رسم و متوجه می شوم که کلمه کلیدی به اندازه کافی تکرار نشده است و باید دوباره روی آن کار کنم، می توانند زمان بدی به من بدهند. اما، با وجود این، باید به خاطر داشته باشیم که اشتیاق ما را به نوشتن با شخصیت، با انگیزه سوق می‌دهد... با قرار دادن تمام آن احساساتی که مطمئناً از طرف مقابل نیز می‌آیند. اگر خواننده با خودش همذات پنداری نکند، در حین مطالعه چیزی احساس نکند یا اگر تأمل نکند، خواننده گمشده ای می شود. بنابراین بله، برای جذب کاربر به اطلاعات ارزشمندی نیاز است، اما خیلی بیشتر.

این اشتیاق به نوشتن، وب و هر کاری که با قلم و کیبورد انجام می شود تبدیل به یک می شود علامت متمایز، که به نوبه خود به نوعی تبدیل می شود کاریزمای مجازی، که خوانندگان را جذب می کند و شرکت ها و مشتریان را تسخیر می کند.

بنابراین، به سادگی با شخصیت خود، کپی رایتر موفق می شود برندی متفاوت از هر برند دیگری ایجاد کند. واضح است که این را می توان با لوگوها، یک وب سایت و یک وبلاگ شخصی محقق کرد، اما می توانم به شما بگویم که این اشتیاق از قبل به شناخته شدن و شناخته شدن شما و در نتیجه ایجاد یک برند با موقعیت مناسب در دنیای کپی رایتینگ کمک می کند.

همه اینها از جنبه دیگری نیز مفید است: اگر بتوانید از شخصیت خود در حین نوشتن استفاده کنید، فشار بیشتری برای انجام آن با شرکت ها خواهید داشت. توضیح میدم…

واضح است که این یک شغل است و ما باید به درخواست هایی که از ما می کنند احترام بگذاریم، رفتار خاصی داشته باشیم و به دستورالعمل های خاصی احترام بگذاریم. اما این چیزها نباید به عنوان یک ترمز تبدیل شوند: آنها باید به محرکی تبدیل شوند تا بتوانیم در عین احترام به آن نشانه های خاص چیزی متفاوت خلق کنیم. اگر نتوانیم این کار را انجام دهیم، این خطر را داریم که خودمان را مسدود کنیم و نه تنها شخصیت، بلکه خلاقیت و بهره‌وری را نیز ترمز کنیم.

اگر احساس می‌کنم گیر کرده‌ام، پتانسیل خود را 100% بیان نمی‌کنم.

در ابتدا انجام دادم. خشکم زد. همیشه از بودن می ترسیدمهم"، نوشتن "هم"و احساس کردن"خیلی رایگان".

این من را در سطح خلاق و حرفه ای خفه کرد: نه تنها شخصیت خود را بیان نکردم و نتوانستم یک برند متنوع و خاص ایجاد کنم، بلکه در عین حال نتوانستم این کار را با شرکت ها انجام دهم. می ترسیدم یک کلمه کلیدی را کمی تغییر دهم، نمی توانستم هر چیزی را که می خواستم بنویسم ... خودم را بیان نکردم و شرکت هایی را که برای آنها نوشتم بیان نکردم.

بعدها فکر کردم که شخصیت من تنها چیزی است که من را از سایر کپی رایترها متمایز می کند. پس چرا نباید او را رها کنم و از او به نفع خودم استفاده کنم؟

من انجام دادم.

آیا نتیجه است؟

شاید امروز بیشتر با نوشتن بتوانم خودم باشم تا زنده! حالا یاد گرفتم پتانسیل خود را به طور کامل بیان کنم و اجازه دادن ویژگی های شخصی من کار من را شکل می دهد و آن را منحصر به فرد می کند.

بعد از اینکه یاد گرفتم خودم را رها کنم، متوجه شدم که چیزی که برای من "بیش از حد" بود فقط شخصیت بود.

بدون آن، شما یک متن ناشناس می گذارید.

استفاده از آن لزوماً به معنای عدم انطباق با درخواست های یک شرکت نیست ... به معنای انجام آن به روشی متفاوت و منحصر به فرد است!

حالا این متنی است که سوزانا نوشته است. این یک صفحه دایره المعارف نیست.

این زندگی واقعی است، چیزی واقعی است و این همان چیزی است که خواننده می خواهد پیدا کند.

من یاد گرفته ام که همین کار را با شرکت هایی که نمایندگی می کنم از طریق مقالاتم انجام دهم. با طراحی مجدد هر متن با شخصیت شرکت مورد نظر، می توانم هویت برند، موقعیت برند آنها را تقویت کنم تا مشتریان خود را حفظ کنند، مشتریان جدید را جذب کنند، افزایش فروش را تشویق کنند، و ارزش بیشتری به هر یک از خدمات اختصاص دهند. .

با شخصیتی که بر روی برند کار می کنید، از چه چیزی می آید. ما آن را می سازیم و تقویت می کنیم. و بله، نوشتن نیز در این امر کمک می کند، به خصوص در عصر دیجیتالی که در آن زندگی می کنیم.

آیا هنوز فکر می کنید که این "فقط" در مورد نوشتن است؟

نوشتن کلمه ای است که می تواند تمام جهان را توصیف کند. با این پیش فرض ها طبیعی است که کپی رایتر می نویسد، اما خیلی بیشتر هم می کند.

نوشتن، برای من و برای شرکت ها

از همه اینها احتمالاً فهمیده اید که من آدم پرحرفی هستم، اما حتی نمی خواهم در مورد کپی رایتینگ «بی مزه» صحبت کنم. همچنین به این دلیل که نوشتن برای وب و تبلیغ چیزی جز بی مزه است و همچنین پر از مواد مخفی است که نباید دست کم گرفت. تا اینجا، ما در مورد شخصیت و کلمات کلیدی صحبت کردیم، چه چیزی بیشتر مورد نیاز است؟ شما باید بتوانید یک مقدار را انتقال دهید و ارتباط برقرار کنید.

مخصوصاً وقتی صحبت از یک برند می شود مفید است که آن را تجزیه و تحلیل کنید، آن را از راه دور مشاهده کنید، از نزدیک و سپس خود را به جای آن قرار دهید... آیا در حوزه اجتماعی فعال است؟ آیا شما فلسفه خاصی دارید؟ حضور در کنار شرکت چه حسی دارد؟

می‌دانی وقتی کمی درون‌نگری روی خودت می‌کنی و به خودت می‌گویی، مثل من الان؟ شما باید همین کار را برای شرکت هایی که به عنوان مشتری دنبال می کنید انجام دهید. شما خود را به جای برند قرار می دهید و به درون خود نگاه می کنید. فقط از این طریق می توانید در حین نوشتن تفاوت ایجاد کنید.

البته بر خلاف تصور، همه این کارها منجر به اختراع یا چراغ سبز دادن به تخیل نمی شود. به خلاقیت بله، به تخیل نه.

تحلیل برای ببینید و واقعیت را بگویید، بتوانید یک محصول را با کلمات مناسب توصیف کنید، با استفاده از علاقه ای که شرکت آن را ایجاد کرده است و همچنین کلماتی را روی کاغذ بیاورید که مصرف کننده نهایی قادر به درک 100٪ باشد.

یک کپی‌رایتر برای رونویسی یک نام تجاری و آنچه ارائه می‌کند، کار می‌کند، و شخصیت شرکت و همچنین شخصیت شخص را وارد بازی می‌کند، اما بدون فراتر رفتن از آن محدودیت‌ها و آن خط باریکی که کپی‌رایتینگ را از نوشتن یک رمان جدا می‌کند. گاهی اوقات آسان نیست، اما اگر بخواهیم کاربران را درگیر کنیم، باید به آنها بگوییم، مشارکت دهیم، هیجان زده کنیم و مردم را به حقیقت نزدیک کنیم. به زبان ساده، ما باید حقیقت را زیباتر کنیم، درست مانند هنرمندی که آن سایه رنگ را در نقاشی خود تغییر می دهد یا یک نوازنده آن نت کوچک را تغییر می دهد تا آهنگی جذاب تر شود.

ممکن است فکر کنید که همه برندها حقیقت را نمی گویند و من نمی توانم شما را به خاطر آن سرزنش کنم. اما، همانطور که من می بینم، در کپی رایتینگ، دقیقاً می دانید چه زمانی باید نه بگویید. اخلاق، عقل سلیم و انتخاب های درست به اعتبار، قابلیت اطمینان و اقتدار بیشتر تبدیل می شود که باعث تقویت بیشتر برند شخصی من و در نتیجه شرکت هایی که با آنها کار می کنم، می شود. بهتر است فقط یک مشتری را از دست بدهید تا اینکه برای بسیاری غیرقابل اعتماد باشید، موافق نیستید؟

بنابراین اگر نمی خواهم چیزی بنویسم، پاسخ من محکم است. اگر انتخاب درک نشده باشد، مهم نیست: همانطور که قبلاً گفتم، کپی رایتر ابتدا برای خود و برای مردم و سپس برای شرکت می نویسد. مطمئناً اگر همه اینطور فکر می کردند، حتی در بخش های دیگر، جهان جای بهتری می شد. اما این داستان دیگری است... در حال حاضر، کپی‌نویسان واقعی متعهد هستند که دنیای وب را به مکانی بهتر تبدیل کنند. بقیه را به دیگران واگذار می کنیم. هر کس باید وظیفه خود را انجام دهد.

نه فقط تبلیغات: کپی رایتر یک نویسنده است!

به اصل مطلب رسیدیم این فقط در مورد تبلیغات نیست. شاید کپی رایتر بیشتر برای این به دنیا آمده باشد، اما اکنون همه چیز تغییر کرده است و مطمئناً با خواندن تا اینجا متوجه خواهید شد.

کپی رایتر یک هنرمند دیجیتال و یکی است نویسنده نگران: او به سئو اهمیت می دهد، بلکه به نوشتن متنی غنی از اطلاعات و ساختاری درست نیز اهمیت می دهد... اما او همچنان یک نویسنده است.

خیلی اوقات، ما منتقد خودمان هستیم و کسی را نداریم که متن های ما را برای ما بخواند و تصحیح کند (مثل همیشه برای نویسندگان رمان و کتاب های کاغذی). بنابراین، ما مطمئناً باید بدانیم که چگونه درست بنویسیم (نمی‌خواستم این را بگویم زیرا به نظرم بی‌اهمیت به نظر می‌رسید، اما مطمئناً نباید در عقب قرار بگیرد) و به دستور زبان احترام بگذاریم، حتی اگر وب ما را مجبور به گرفتن تعداد کمی "مجوز کپی رایتربه این معنا که بسته به گیرنده متن، اغلب می‌توانیم به لهجه‌ای بپردازیم یا «تظاهر» کنیم که با خواننده گفتگو کنیم، درست مثل اینکه او دوست ماست. ما می توانیم کارهای زیادی انجام دهیم. همه چیز به موضوع، خواننده، سایت و شرکت بستگی دارد.

با این حال، وقتی صحبت از کپی‌رایتینگ می‌شود، چیزهایی وجود دارد که تغییر نمی‌کنند: به کنار کلمات کلیدی، شما به عناوین جذاب، متن بدنه، پاراگراف‌ها و عنوان‌های فرعی به خوبی بیان شده‌اید.

پس ما باید معنی دارد به آنچه می نویسیم در صورت نیاز، یک خط را دنبال می کنیم و در صورت عدم نیاز، شروع به تایپ کردن روی صفحه کلید تا آخرین کاراکتر می کنیم. در هر صورت، ما باید همه چیز را دوباره بخوانیم و بررسی کنیم که خواننده بتواند تصور کند، بفهمد و درگیر بماند.

به هر حال، وب رایتینگ و کپی رایتینگ انجام می دهند آنها با توجه به شرکت ها و نیازهای آنها بازسازی می کنند. همانطور که قبلاً گفتم، اگر یاد بگیریم شخصیت خود را بیان کنیم، یاد می‌گیریم که شخصیت آن‌ها را بپوشیم و به لطف نوشته‌ها و کلمات درست به آنها کمک کنیم تا به اهداف مهم دست یابند… و اینجاست که عناصری مانند فراخوانی برای اقدام، یا "تماس برای اقدام": از کاربر دعوت می کنیم کاری را انجام دهد و عملی را انجام دهد که کل صفحه برای آن ایجاد شده است (خرید یک محصول، درخواست اطلاعات یا قیمت، اشتراک در خبرنامه، ترک یک مخاطب و غیره) یا در هر صورت متن قبل از CTA... از اینجا، شما قبلاً می فهمید که آنچه قبل از آن می آید مهمترین بخش است.

من در مورد بدنه خود متن صحبت می کنم: چه مقاله باشد، چه راهنما یا شرح یک محصول، باید چیزی را به خواننده واگذار کند. اطلاعات و ارزش. همچنین، در صورت امکان، یک کار دیگر نیز می توانیم انجام دهیم.

بگویید و هیجان زده کنید.

خب این داستان سراییه باور کنید، بهتر از خود CTA و هر تماس سرد یا تبلیغاتی که در صندوق پستی باقی مانده است، کار می کند. در واقع، در عصر اجتماعی خود، ما دوست داریم فراتر از ظواهر برویم و دریابیم که در پشت صحنه یک شرکت (از مردم گرفته تا زندگی روزمره، از مشکلات تا موفقیت‌هایی که در طول زمان با آنها مواجه می‌شویم) چه چیزی پنهان شده است. بنابراین، ما می گوییم و هیجان زده می کنیم.

به خصوص وقتی صحبت از برندها، محصولات و خدمات می شود، احساسات به یک احساس تبدیل می شود اعتماد، که به آرامی رشد می کند و به فروش و/یا تبلیغات دهان به دهان تبدیل می شود. این کلید کپی رایتینگ است: بتواند اعتماد ایجاد کند.

مطمئناً اگر نتوانیم به شخصیت اهمیت درستی بدهیم، تشخیص راه درست کار آسانی نخواهد بود، چه برسد به اینکه هیجان زده شود. اصولاً همه چیز از آنجا شروع می شود. بیایید از من و به طور کلی تر از چهره نویسنده کپی رایتر شروع کنیم.

شخصیت و اشتیاق به استفاده از کلمات کلیدی کمک می کند - بدون اینکه دماغ خود را بالا بیاورید! –  و برقراری ارتباط موثر. اما آنها نیز کمک می کنند ایجاد و تقویت یک برند، از خود کپی رایتر و شرکت هایی که با آنها همکاری می کند. شخصیت تبدیل تبلیغات به چیزی با ارزش تر: در یک داستان و در یک داستان واقعی که احساسات را تحریک می کند. احساسات اعتماد را ایجاد می کند. اعتماد به سمت فروش سوق می دهد و بنابراین کاربر را به سمت خرید سوق می دهد.

کپی رایتینگ اینگونه عمل می کند.

مطمئناً من در اعتماد متوقف می شوم.

فروش مربوط به شرکت است و خوب است که آنهایی که در طبقات بالا هستند به فکر آن باشند. کسی که می نویسد باید فقط به فکر درگیر کردن، روایت کردن و هیجان انگیز بودن باشد. بقیه اش خودش میاد

این فکری است که به من کمک می کند کارم را به خوبی انجام دهم. اگر فقط به فروش فکر می کردم، احتمالاً آن را خراب می کردم. من کمتر درست می گویم و در نهایت متون را دستکاری می کنم و به نتایج اشتباه می رسم.

این در مورد تبلیغات نیست، بلکه در مورد ارتباطات است.

این فقط در مورد مشتریان / خوانندگان نیست، بلکه در مورد مردم است.

نتیجه گیری (بالاخره، ها!)…

هنوز نمی‌دانید کپی‌رایتر برای چیست؟ به طور خلاصه، می توان گفت که این یک حرفه ای است که به یک شرکت کمک می کند تا از طریق نوشتن به درستی ارتباط برقرار کند، به یاد داشته باشید که این تبلیغات صرف نیست، بلکه ارتباط است: یک ارزش مهم در اساس همه چیز. کپی‌رایتر کسی است که در وبلاگ‌ها، وب‌سایت‌ها، کتاب‌های الکترونیکی، ایمیل‌ها... همچنین جایی برای کاغذ می‌نویسد. درست مثل یک نویسنده برای شما می نویسد تا به شما بگوید و به شما اطلاع دهد. کپی رایتر کسی است که از این طرف برای شما می نویسد تا چیزی به شما بگوید.

نوشتن بازاریابی بسیار بیشتر از چیزی است که به نظر می رسد. جای تعجب نیست که استفان لیتل ورد بیان می کند که "موثرترین بازاریابی، بازاریابی است که شما نمی بینید".